گفتی میخوای مثله معشوقه های دیگه از هم جدا نشیم. گفتم باشه بیا تا اخر باهم باشیم ... گفتی باتو بودنو به همه ترجیح میدم.. گفتم منم دیگه توقلبم کسیو راه نمیدم...زندگی اروم بود. قشنگ بود...رمانتیک و یه رنگ بود.. دیدی اشکان عاشقت شده بود.. به خدا کسی جز>>> تو <<< تو قلبش نبود...زیربارون دست تو دست بودیم.وای که چه اروم قدم میزدیم و من عاشق اون.... میخواستم داد بزنم دم گوشش بگم یاسی من توروخدا پای عهدت بمون ولی حالا داد میزنم اشکان جزتوباکسی نبود.پس این دفعه دلیله رفتنت چی بووووود؟؟؟ نکنه حالا با اون زیربارون قدم میزنی و منم که به درک داغون... نکنه تازگیا اونه که دستاتو میگیره وتورو تو بغلش لمس میکنه.. بگوبینم اونم مثله من عاشقته و نگات تو چشاش ایتو حس میکنه؟اخه من عاشقتم و اون نگات دلمو خون میکنه ... میشه پس نزنی دلمو قول میدم تغییربدم خودمو
اقا سفارش بدم واسه منم شعر مینویسی؟؟؟؟؟
باز یاسی اذیتت مرده.؟؟؟؟
دلم تنگ شده واست