دیدی اخرش منو گذاشتو رفت ...از زمین قلبمو بر نداشتو رفت ... دیدی اخرش منو دیوونه کرد...واسه رفتن همینو بهونه کرد... دیدی اون وعده هایی که رنگی بود ...تمومش فقط واسه قشنگی بود... دیدی اون که دلمو بهش دادم رفتو از چشای نازش افتادم... دیدی اونی که میگفت ماله منه دمه اخر نیومد سر بزنه....دیدی خط زد اسممو از دفترش رفتو فرصتی نداد تا بگردم دوره سرش...دیدی اون نخواست برم به بدرقش... دیدی مهربونیارو زد کنار...رفت و چشمامو گذاشت تو انتظار... دیدی حتی اون نگفت میره کجا...ولی من سپردمش دسته خدا... چه بده رسمای روزگار ما...دیدی خواستمش ولی منو نخواست... اینم از بازیای دنیای ماست...بهتره بسپرمش دسته خدا....